انجمن فرهنگی هنری مهتاب زنده رود استان اصفهان

انجمن فرهنگی هنری مهتاب زنده رود استان اصفهان

تبلیغات در سایت ما
تبلیغات در سایت ما تبلیغات در سایت ما

تبلیغات سایت

روز پدر مبارک.

روز پدر مبارک.

پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست..
اما همیشه به جرم پدر بودن
باید ایستادگی کند؛
و با وجود همه مشکلات
به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی
پیشاپیشروزپدرمبارک
@MZ_031

متون ادبی.

 متون ادبى اختصاصى کانال مهتاب زنده رود

دل خسته ...
غالب:شعر
صاحب اثر:محمداسماعیل عطایی
￿
 
 
روزهايم نارام
خسته از آدم ها
عطش جرعه اى از آرامش
مى کشاند مرا تا به فراسوى خيال
به خيالى که پر خاطره هاست
خاطراتى آرام
که پر از خالى هر همهمه ايست
من و آن خاطره ها
غرق در آرامش
در مسير طوفان
خاطراتم سرد است در دل گورستان
خاطراتى تب دار سخت در سوز و گداز
گاه ميميرم از آن سردى هر لحظهء داغ
گاه ميسوزدم آن ياد و نگاه
خاطراتى همه سرد و تب دار
مى کشاند آتش تن بى جان مرا
و به دل حسرت يک لحظهء آن
پس چرا نيست آرام
ذهن آشفته ى من
که شده حلقهء اشک همدم چشمان ترم
خسته از آدم ها
خسته از خاطره ها
خسته از حال گره خورده به تقويم سياه
و از آن حال و هوايى که به تصوير کشد طوفان را
خسته ام از همه کس از همه جا
و در اين حال نزار
من تورا مى خواهم
که دهى آرامش
اين دل خسته و آشفته و مغموم و خراب....
 
نيمابهار
95/2/15
 
@MZ_031

متون ادبی.

  متون ادبى اختصاصى کانال مهتاب زنده رود

⚜زمستون ⚜

غالب:نمایشنامه رادیویی 

نویسنده:ازاده خسروتاج

 

 

 

گوینده یک :توي اين هواي سرد زمستوني ، آرزو ميكنيم دلهاتون گرم باشه . راستي  وقتی میگیم زمستون ، به یاد چه چیزایی می افتید ؟

گوینده دو : ( با فکر ) ... اوووم خُب ... سرما و برف و بخاری و لباس گرم و ...

گوینده سوم  ( با خوشحالی می پرد وسط حرف او ): زمستون یکی از قشنگترین  و زیباترین فصلهای خداست !

گوینده اول ( با کمی عصبانیت به حرف او ) : ... خسته نباشید واقعاً .. انگار میخواد انشا بنویسه ! اینجا مدرسه نیستا !!

گوینده دوم ( خطاب به گوینده سوم ) : ...فکر کنم شما چند لحظه رفتین توی حال و هوای مدرسه و آدم برفی و گولُه برفی اینا 

گوینده سوم ( با ناراحتی ) : پس چرا هردوتون ریختین سرِمن ؟ ( با صدای آهسته و کمی لوس ) : خب ماه تولد من توی زمستونه !!

گوینده اول : ... مبارک باشه عزیزم ... پس حسابی حق داشتی ... ماخبر نداشتیم خب

گوینده دوم : ... بله منم تبریک میگم بهتون ... فقط انتظار هدیه تولد نداشته باشین که به جان عزیزام ، دستم خالیه !!

گوینده اول و سوم می خندند .

گوینده اول : ... بابا ... آی کی یوها ..مثلا داشتیم درباره زمستون صحبت میکردیما !!

گوینده دوم : ( با خنده ) : ... بله . بحث کشیده شد به تولد و کادو و ... بگذریم ... ( عطسه میکند ) زمستون خوبه ولی بشرط اینکه مراقب باشیم سرما نخوریم ( سرفه میکند )

گوینده سوم : ... ای بابا ... ( صدای استکان ) بفرمایید یه استکان چای داغ بخورین .

گوینده دوم : ... ( عطسه میکند ) خیلی ممنون .

گوینده سوم : ... سعی کنید آب پرتقال بخورین ... شلغم هم برای سرماخوردگی خوبه ... سوپ جوجه هم

گوینده اول ( کلافه می شود ) : ...ای وااای ... حالا بحث آشپزی و خود درمانی شد !! من چیکار کنم از دست شما ؟؟ میگم درباره زمستون میخوایم حرف .... ( مکث ) نه  اصلا بریم آهنگ زمستون رو با صدای زیبای زنده یاد افشین مقدم بشنویم برگردیم شاید شما هم به زمستون فکر کنین ...

پخش آهنگ زمستون 

...........................

گوینده دوم : ... به به ... چقدر این آهنگ زمستون زیباست واقعاً .

گوینده اول و سوم : ... بله .. دقیقا 

گوینده اول : نظرتون راجع به خواب زمستونی چیه ؟

گوینده سوم : ... خیلی خوبه اگه جامون گرم و نرم باشه بعدم که بیدار شدیم ، یک لیوان شیرداغ با خرما بخوریم ...

گوینده اول ( با عصبانیت ) : ... بابا منظورم خواب زمستونی درختها و طبیعت بود !!!

گوینده سوم ( با خنده ) ... آها !! خواب زمستونی درختها !! من چی فکر کردم !! ( خنده )

گوینده دوم : چی فکر کردن ؟ چی شد !! ... اما از شوخی بگذریم ، به نظرم تمام اون لحظه هایی که توی تابستون از شدت گرما داریم   لَه له می زنیم و از گرما شکایت می کنیم ، انگار طبیعت همه رو جمع میکنه و توی زمستون تحویلمون می ده میگه بفرما حالا حسرت  یه ذره گرما رو بکش تا حالت جا بیاد !!

گوینده اول ( به شدت می خندد ) ... ای وای خدا ... چه جالب !!  انتقام طبیعت از روزهای تابستون !! خیلی نظر جالبیه 

گوینده سوم : ... تاحالا از این قضیه به این زاویه نیگا نکرده بودم !!

گوینده دوم : ... از این زاویه به این قضیه !! انگار سرما به شما هم اثر گذاشته ها !!

گوینده سوم :  : ...  وا  ؟؟ خب منم همینو گفتم دیگه ! ( عطسه آهسته می کند )

گوینده اول  ( با دلخوری ): هیچ کدومتون از کُرسی حرفی نزدین 

گوینده سوم : ... عه ! گزینه مورد نظرتون کُرسی بود ؟؟

گوینده دوم ( با حالت ترس و تعجب به گوینده اول ) : ... ببخشین مگه شما اون زمان بودین ؟؟ زمان کُرسی گذاشتن ! سال 40

گوینده سوم : ... راست می گه ها ! برای منم سؤال شد . من حتی نمیدونم کُرسی رو میذاشتن یا روشن می کردن ؟؟ مگه شما از نسل قدیم هستین ؟؟

گوینده اول : ... ای وای از دست شماها دیوونه شدم ! نشنیدین میگن نخوردیم نون گندم ، دیدیم که دست مردم ؟

گوینده سوم : ... شنیدن کِی بُود مانند دیدن ؟؟

گوینده دوم : ... بعله کُرسی شنیدن ، کِی بود مانند کرسی دیدن ؟؟ ما فقط توی فیلمای قدیمی دیدیم و از مادربزرگ هامون که اونا هم از مادربزرگهاشون دیدن ، تعریفشو شنیدیم !! ...  همین  ... ( مکث ) راستی نگفتین متولد چه سالی هستید؟؟!!

گوینده اول : با شماها نمیشه دو کلام حرف زد ! ... حالا شعری داستان کوتاهی چیزی درباره زمستون دارین ؟

گوینده دوم : ... من که غیر از شعر اخوان ثالث که میگه : هوا بس ناجوانمردانه سرد است !  چیزی بلد نیستم ( عطسه )

گوینده سوم : ... اینو من میخواستم بخونم !!

 

 

زاینده رود تا اواسط خرداد جاری است.

زاینده رود تا اواسط خرداد جاری است.

 زاينده رود تا اواسط خردادماه جارى است. 

✅به دنبال تصميم كميته پنج نفره شوراى هماهنگى زاينده رود و با افزايش خروجى سد ، رودخانه  زاينده رود بعد از دوماه در اصفهان جارى شد و تا اواسط خرداد ماه براي آبيارى مرحله دوم كشت كشاورزان شرق اصفهان جارى خواهد بود.
منبع:عصر اصفهان
 
MZ_031@
 

متون ادبی.

 متون ادبى اختصاصى کانال مهتاب زنده رود

⚜مهربهار ..⚜
قالب:شعر
صاحب اثر:محمداسماعیل عطایی 
 
 
 
مهر تو آمد به دل مهر خزان را چه کار
ساقه جان غنچه زد عشق تو ما را بهار
 
تا که دو چشمم بدید شرم نگاه تورا
سر درونم شد از رنگ رخم آشکار
 
آمدنت روشنی داد زوال مرا
قرص مه روی تو ماه شبانگاه تار
 
سحر دو چشم خمار قوس دو ابرو کمان
تیر نگاهت همی کرد دلم را شکار
 
عطر سحر دارد آن زلف پریشان یار
سلسلهء موی تو مرحم این حال زار
 
 
سرو سهی جملگی قامت رعنای تو 
جان به فدای قدت نوگل باغ بهار
 
 از کرم کردگار دست خوش روزگار
قرعه به نامم زده تا بشوی ماندگار
 
حاجت دل کن روا قبله حاجات ما
تا که کنم بندگی بهر تو دیوانه وار
 
نیمابهار
۹۴/۸/۲۴
 
 

متون ادبی.

 متون ادبى اختصاصى کانال مهتاب زنده رود

⚜پریشانی...⚜
غالب:شعر
صاحب اثر:محمداسماعیل عطایی
￿
 
 
شده از خستگى خوابت نبره؟
يا به خميازه اى خوابت همه يکجا بپره....؟
شده ديوانه شوى وقت سحر؟
و ندانى که چه مرگت شده است...!
شده افسردگى و غم همه از جان بخرى..؟
ولى اندوه دلت را پيش ناکس نبرى؟
شده بيگانه شوى از من و ما؟
و شکايت کنى از دل به خدا..!
من دقيقأ به همين حال دچارم هر شب...
 
نيمابهار
٩٥/١٢/١٥
 
 

متون ادبی.

 متون ادبى اختصاصى کانال مهتاب زنده رود

⚜بنویس...⚜
غالب:شعر
صاحب اثر:محمد اسماعیل عطایی 
￿
￿

￿گاه باید بنویسی از دل
وز خیال باطل
ره صد ساله به یک شب نفروشید ارزان
بنویس 
تا به نگاهی و خم گوشه لبی
نسپارید دل و جان
بنویس 
کوه شود کاه به یک چشم خمار
و همان کاه شود هیزم نار
و بسوزد همگى پود و تار
بنویس 
دل اجل عمر شود چشم مکن بارانی
بنویس...!
که تو خود دانی و میدانی چه ها میدانی... 

نیمابهار
۹۳/۹/۴
 
 

متون ادبی.

  متون ادبى اختصاصى کانال مهتاب زنده رود

⚜که نيست....⚜
غالب:شعر
صاحب اثر:محمداسماعيل عطايى
 
 
ساده میبینم تورا هر شب به رویایی که نیست
میزنم دیوانه وار دل را به دریایی که نیست
 
مینشینی در برم محو نگاهت میشوم
بیخیال از غصه و تشویش فردایی که نیست
 
در کنار جوی آب و سایه ی آن بید مست
عشق بازی میکنیم در دشت و صحرایی که نیست
 
میزنم یک جرعه می از ساغر مژگان تو
جسم و روحم مست آن چشم فریبایی که نیست
 
هر شبم را تا سحر سر گشته ی کوی تو ام
مانده ام در حسرت رویای زیبایی که نیست
 
میسپارم دل به دستم مینویسم خط به خط
از معمای وصالت با الفبایی که نیست
 
نیمابهار
۹۴/۵/۲۶