متون ادبى اختصاصى کانال مهتاب زنده رود
⚜زمستون ⚜
غالب:نمایشنامه رادیویی
نویسنده:ازاده خسروتاج
گوینده یک :توي اين هواي سرد زمستوني ، آرزو ميكنيم دلهاتون گرم باشه . راستي وقتی میگیم زمستون ، به یاد چه چیزایی می افتید ؟
گوینده دو : ( با فکر ) ... اوووم خُب ... سرما و برف و بخاری و لباس گرم و ...
گوینده سوم ( با خوشحالی می پرد وسط حرف او ): زمستون یکی از قشنگترین و زیباترین فصلهای خداست !
گوینده اول ( با کمی عصبانیت به حرف او ) : ... خسته نباشید واقعاً .. انگار میخواد انشا بنویسه ! اینجا مدرسه نیستا !!
گوینده دوم ( خطاب به گوینده سوم ) : ...فکر کنم شما چند لحظه رفتین توی حال و هوای مدرسه و آدم برفی و گولُه برفی اینا
گوینده سوم ( با ناراحتی ) : پس چرا هردوتون ریختین سرِمن ؟ ( با صدای آهسته و کمی لوس ) : خب ماه تولد من توی زمستونه !!
گوینده اول : ... مبارک باشه عزیزم ... پس حسابی حق داشتی ... ماخبر نداشتیم خب
گوینده دوم : ... بله منم تبریک میگم بهتون ... فقط انتظار هدیه تولد نداشته باشین که به جان عزیزام ، دستم خالیه !!
گوینده اول و سوم می خندند .
گوینده اول : ... بابا ... آی کی یوها ..مثلا داشتیم درباره زمستون صحبت میکردیما !!
گوینده دوم : ( با خنده ) : ... بله . بحث کشیده شد به تولد و کادو و ... بگذریم ... ( عطسه میکند ) زمستون خوبه ولی بشرط اینکه مراقب باشیم سرما نخوریم ( سرفه میکند )
گوینده سوم : ... ای بابا ... ( صدای استکان ) بفرمایید یه استکان چای داغ بخورین .
گوینده دوم : ... ( عطسه میکند ) خیلی ممنون .
گوینده سوم : ... سعی کنید آب پرتقال بخورین ... شلغم هم برای سرماخوردگی خوبه ... سوپ جوجه هم
گوینده اول ( کلافه می شود ) : ...ای وااای ... حالا بحث آشپزی و خود درمانی شد !! من چیکار کنم از دست شما ؟؟ میگم درباره زمستون میخوایم حرف .... ( مکث ) نه اصلا بریم آهنگ زمستون رو با صدای زیبای زنده یاد افشین مقدم بشنویم برگردیم شاید شما هم به زمستون فکر کنین ...
پخش آهنگ زمستون
...........................
گوینده دوم : ... به به ... چقدر این آهنگ زمستون زیباست واقعاً .
گوینده اول و سوم : ... بله .. دقیقا
گوینده اول : نظرتون راجع به خواب زمستونی چیه ؟
گوینده سوم : ... خیلی خوبه اگه جامون گرم و نرم باشه بعدم که بیدار شدیم ، یک لیوان شیرداغ با خرما بخوریم ...
گوینده اول ( با عصبانیت ) : ... بابا منظورم خواب زمستونی درختها و طبیعت بود !!!
گوینده سوم ( با خنده ) ... آها !! خواب زمستونی درختها !! من چی فکر کردم !! ( خنده )
گوینده دوم : چی فکر کردن ؟ چی شد !! ... اما از شوخی بگذریم ، به نظرم تمام اون لحظه هایی که توی تابستون از شدت گرما داریم لَه له می زنیم و از گرما شکایت می کنیم ، انگار طبیعت همه رو جمع میکنه و توی زمستون تحویلمون می ده میگه بفرما حالا حسرت یه ذره گرما رو بکش تا حالت جا بیاد !!
گوینده اول ( به شدت می خندد ) ... ای وای خدا ... چه جالب !! انتقام طبیعت از روزهای تابستون !! خیلی نظر جالبیه
گوینده سوم : ... تاحالا از این قضیه به این زاویه نیگا نکرده بودم !!
گوینده دوم : ... از این زاویه به این قضیه !! انگار سرما به شما هم اثر گذاشته ها !!
گوینده سوم : : ... وا ؟؟ خب منم همینو گفتم دیگه ! ( عطسه آهسته می کند )
گوینده اول ( با دلخوری ): هیچ کدومتون از کُرسی حرفی نزدین
گوینده سوم : ... عه ! گزینه مورد نظرتون کُرسی بود ؟؟
گوینده دوم ( با حالت ترس و تعجب به گوینده اول ) : ... ببخشین مگه شما اون زمان بودین ؟؟ زمان کُرسی گذاشتن ! سال 40
گوینده سوم : ... راست می گه ها ! برای منم سؤال شد . من حتی نمیدونم کُرسی رو میذاشتن یا روشن می کردن ؟؟ مگه شما از نسل قدیم هستین ؟؟
گوینده اول : ... ای وای از دست شماها دیوونه شدم ! نشنیدین میگن نخوردیم نون گندم ، دیدیم که دست مردم ؟
گوینده سوم : ... شنیدن کِی بُود مانند دیدن ؟؟
گوینده دوم : ... بعله کُرسی شنیدن ، کِی بود مانند کرسی دیدن ؟؟ ما فقط توی فیلمای قدیمی دیدیم و از مادربزرگ هامون که اونا هم از مادربزرگهاشون دیدن ، تعریفشو شنیدیم !! ... همین ... ( مکث ) راستی نگفتین متولد چه سالی هستید؟؟!!
گوینده اول : با شماها نمیشه دو کلام حرف زد ! ... حالا شعری داستان کوتاهی چیزی درباره زمستون دارین ؟
گوینده دوم : ... من که غیر از شعر اخوان ثالث که میگه : هوا بس ناجوانمردانه سرد است ! چیزی بلد نیستم ( عطسه )
گوینده سوم : ... اینو من میخواستم بخونم !!