متون ادبى اختصاصى کانال مهتاب زنده رود
دل خسته ...
غالب:شعر
صاحب اثر:محمداسماعیل عطایی
روزهايم نارام
خسته از آدم ها
عطش جرعه اى از آرامش
مى کشاند مرا تا به فراسوى خيال
به خيالى که پر خاطره هاست
خاطراتى آرام
که پر از خالى هر همهمه ايست
من و آن خاطره ها
غرق در آرامش
در مسير طوفان
خاطراتم سرد است در دل گورستان
خاطراتى تب دار سخت در سوز و گداز
گاه ميميرم از آن سردى هر لحظهء داغ
گاه ميسوزدم آن ياد و نگاه
خاطراتى همه سرد و تب دار
مى کشاند آتش تن بى جان مرا
و به دل حسرت يک لحظهء آن
پس چرا نيست آرام
ذهن آشفته ى من
که شده حلقهء اشک همدم چشمان ترم
خسته از آدم ها
خسته از خاطره ها
خسته از حال گره خورده به تقويم سياه
و از آن حال و هوايى که به تصوير کشد طوفان را
خسته ام از همه کس از همه جا
و در اين حال نزار
من تورا مى خواهم
که دهى آرامش
اين دل خسته و آشفته و مغموم و خراب....
نيمابهار
95/2/15
@MZ_031